دانلود کتاب یک تکه نان و مربا بعد از پرداخت مقدور خواهد بود
توضیحات کتاب در بخش جزئیات آمده است و می توانید موارد را مشاهده فرمایید
نام کتاب : A Slice of Bread & Jam
عنوان ترجمه شده به فارسی : یک تکه نان و مربا
سری :
نویسندگان : Rattigan, Tommy
ناشر : TR PUBLISHING UK;Tommy Rattigan
سال نشر : 2015
تعداد صفحات : 0
ISBN (شابک) : 9780993242304 , 0993242308
زبان کتاب : English
فرمت کتاب : epub درصورت درخواست کاربر به PDF تبدیل می شود
حجم کتاب : 488 کیلوبایت
بعد از تکمیل فرایند پرداخت لینک دانلود کتاب ارائه خواهد شد. درصورت ثبت نام و ورود به حساب کاربری خود قادر خواهید بود لیست کتاب های خریداری شده را مشاهده فرمایید.
هولم احتمالاً یکی از بزرگترین مکانهای تخریب زاغهها در کل منچستر بود، با زمینهای بایر آسیبدیده، زاغههای ویکتوریایی، خیابانهای تاریک و خانهها و کارخانههای متروکه.
هر روز، بولدوزرهای سنگین را به سختی در حال کار میدیدیم، همان کاری را انجام میدادند که حمله برق آسا در سال 1940 با شهر منچستر انجام داد، اما نتوانسته بود با هولم و شهرهای مجاور انجام دهد. به نظر میرسید که احساس فوریت - یک مشتاق - برای از بین بردن همه شواهد مربوط به دوران ویکتوریا و دودکشهای بیشمار دود، که خورشید را مسدود کرده بود و هوا و ریههای ما را مسموم کرده بود، وجود داشت. و بنابراین آسیابها و کارخانهها و محلههای فقیر نشین دائماً به سرنوشت خود دچار میشدند، زیرا روز به روز منظره سوخته اطراف ما به طور پیوسته توسط بلوکهای برج منحنی مرتفع و مسیرهای پیادهروی بتنی آنها در بالای خیابانها آسیبپذیرتر میشد. این طرح بازسازی جدید برای هولمه، زشتی در آن داشت، که بزرگترها میگفتند بسیار یادآور یک کشور کمونیستی است، هر چند هرگز نگفتند که در مورد کدام کشور صحبت میکنند. همسایگی که از سالهای گذشته به ارث رسیده بود، برای مدتی طولانی، همراه با حس اجتماعی آن، به آرامی رو به وخامت گذاشته بود، زیرا یک جنگل بتنی جدید به طور پیوسته برخاسته بود، همانطور که فرهنگ جدید و شومتر آن، The Cresents.
امیدوارم شما را در سفرهایم در این سال خاص، ۱۹۶۳ همراه خود ببرم، با خانوادهام که چهارده نفر دیگر در یک محله فقیرنشین ویکتوریایی سه به دو پایین در هالم زندگی میکنم، زندگی میکنم. با مایرا هیندلی و ایان بردی روبرو شدم و با شما در میان گذاشتم، افکارم، احساساتم، و غریزه طاقت فرسایی که بر من خسته شده بود، برای رفتن! برو بیرون!
**
Hulme was probably one of the largest slum-come-demolition sites in the whole of Manchester, with its blighted wastelands, Victorian slums, dark streets and derelict houses and factories.
Every day, we would find the heavy bulldozers hard at work, doing what the blitz of 1940 had done to the city of Manchester but had failed to do to Hulme and the neighbouring towns. There seemed to be a sense of urgency - a keenness - to eradicate all evidence of the Victorian era and innumerable smoking chimneys, which had blocked out the sun and poisoned the air-and our lungs. And so the mills and the factories and the slums, would constantly meet their fate, as day after day the blighted landscape around us, steadily became more blighted by the high-rise curved tower blocks and their concrete pedestrian walkways above the streets. This new regeneration plan for Hulme, had an ugliness about it, which the grownups said was all too reminiscent of a Communist country, though they'd never said, which country they'd been talking about. The neighbourliness inherited from bygone years had been slowly deteriorating for a long while, along with its sense of community, as a new concrete jungle steadily rose up, as did its new and more sinister culture, The Cresents.
I hope to take you with me on my journeys throughout this one particular year, 1963, living with my family of fourteen others in a three up two down Victorian slum in Hulme, leading up to my encounter with Myra Hindley and Ian Brady, and to share with you, my thoughts, my feelings, and the unbearable overwhelming instinct which had bore down on me, to go! Get out!
**